نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء) ، کنایه از تمام و مجموع. (از آنندراج). همه. بالکل. (غیاث). همگی. جملگی. تماماً. (ناظم الاطباء) : بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان نامۀعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه. محمد سعید اشرف (از آنندراج). عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو. ملامفید بلخی (از آنندراج). خطش گرفته صفحۀ رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من. ملامفید بلخی (از آنندراج). الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را. مخلص کاشی (از آنندراج). ، یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید
نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء) ، کنایه از تمام و مجموع. (از آنندراج). همه. بالکل. (غیاث). همگی. جملگی. تماماً. (ناظم الاطباء) : بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان نامۀعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه. محمد سعید اشرف (از آنندراج). عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو. ملامفید بلخی (از آنندراج). خطش گرفته صفحۀ رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من. ملامفید بلخی (از آنندراج). الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را. مخلص کاشی (از آنندراج). ، یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید
ناپایدار و فانی و بی ثبات. (ناظم الاطباء). - مقارنت یک دمه، مصاحبت و همدمی فانی. ، یک دم. یک لحظه: صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست. سعدی
ناپایدار و فانی و بی ثبات. (ناظم الاطباء). - مقارنت یک دمه، مصاحبت و همدمی فانی. ، یک دم. یک لحظه: صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست. سعدی
به اندازۀ شکم. به قدر شکم. آن مقدار که در یک نوبت خوردن سیری آرد. - یک شکم سیر خوردن، خوردن چیزی آن قدر که یک شکم سیر تواند شد. (آنندراج) : فلکش بر دهی نکرد امیر که خورد یک شکم چغندر سیر. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). یک شکم شیردان و کیپا خورد روزی چندروزه یک جا خورد. شیخ بهایی
به اندازۀ شکم. به قدر شکم. آن مقدار که در یک نوبت خوردن سیری آرد. - یک شکم سیر خوردن، خوردن چیزی آن قدر که یک شکم سیر تواند شد. (آنندراج) : فلکش بر دهی نکرد امیر که خورد یک شکم چغندر سیر. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). یک شکم شیردان و کیپا خورد روزی چندروزه یک جا خورد. شیخ بهایی
یک نفس: این است که از برای یک دم در چارسوی امید وبیمیم. خاقانی. ، یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) : که با من یک زمان چشم آشنا باش مکن بیگانگی یک دم مرا باش. نظامی. بی ما تو به سر بری همه عمر من بی تو گمان مبر که یک دم... سعدی. - امثال: یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنیم. و رجوع به دم شود. ، دایم. همیشه. پیوسته. بدون توقف. یک بند. بی وقفه. یک ریز: یک دم حرف می زد
یک نفس: این است که از برای یک دم در چارسوی امید وبیمیم. خاقانی. ، یک لحظه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یک لمحه. (ناظم الاطباء). لحظه ای. (یادداشت مؤلف) : که با من یک زمان چشم آشنا باش مکن بیگانگی یک دم مرا باش. نظامی. بی ما تو به سر بری همه عمر من بی تو گمان مبر که یک دم... سعدی. - امثال: یک دم نشد که بی سر خر زندگی کنیم. و رجوع به دم شود. ، دایم. همیشه. پیوسته. بدون توقف. یک بند. بی وقفه. یک ریز: یک دم حرف می زد
لقب سام بن نریمان است، چون او اژدهایی را به یک زخم کشته بود به آن ملقب گشت. (فرهنگ جهانگیری). لقب سام نریمان است به سبب آنکه اژدهایی را به یک زخم کشته بود. (برهان) (آنندراج) : بشد سام یک زخم و بنشست زال می و مجلس آراست بفراشت یال. فردوسی (از آنندراج). مرا سام یک زخم از آن (از کشتن اژدها) خواندند جهانی به من گوهر افشاندند. فردوسی
لقب سام بن نریمان است، چون او اژدهایی را به یک زخم کشته بود به آن ملقب گشت. (فرهنگ جهانگیری). لقب سام نریمان است به سبب آنکه اژدهایی را به یک زخم کشته بود. (برهان) (آنندراج) : بشد سام یک زخم و بنشست زال می و مجلس آراست بفراشت یال. فردوسی (از آنندراج). مرا سام یک زخم از آن (از کشتن اژدها) خواندند جهانی به من گوهر افشاندند. فردوسی
نزاع ستیزه: این شاخ و شانه کشیدنها که از یک مشاجره و یکی بدوی ساده و معمولی خیلی پا فراتر نهاده بود... . یا یکی بدو کردن، مشاجره لفظی گفت وشنودی که از روی عصبانیت صورت گیرد. معمولا در مقامی که شخص انتظار شنیدن جواب از طرف گفتگو ندارد
نزاع ستیزه: این شاخ و شانه کشیدنها که از یک مشاجره و یکی بدوی ساده و معمولی خیلی پا فراتر نهاده بود... . یا یکی بدو کردن، مشاجره لفظی گفت وشنودی که از روی عصبانیت صورت گیرد. معمولا در مقامی که شخص انتظار شنیدن جواب از طرف گفتگو ندارد